کتاب

تصویر یک مداد بر برگ سبز درخت جوانی ام افتاده است

غوغای homework  و  quiz در سینی چای مادرم گم می شود

و شتاب برای پایانی خام و باز نمودن پنجره ی چه کنم ها. وای ها.اگرها .چراها........

تا اینکه خودم را خالی پیدا کردم با مویی سپید در جاده ای خالی و بی همراه

دیگر کناب های کتابخانه ام برایم آواز نمی خوانند

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

چکامه ها

چکامه هایی سربلند

در تزیین سبد خاطرات

چه کوتاه سروده می شوند

و سکوت آوازهای سبز جویبار

آبی و پرتلاطم

چقدر بلند شنیده و

چقدر تلخ خوانده می شوند

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

پاک

صورتش باز فرو ریخت به دروازه شهر

و فقط چشم به این دنیا داشت

پاک بود چون گل زنبق در خاک

قاصد شادی و اندوه زمین بر ما بود

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

باران

قلم در دستان سرد و لاغر روزگار شکست

و خروس رنگارنگ آبادی از بلندای بادگیر به هوا برخاست و در ابرها گم شد

چشمان کم سوی فرشته دیگر اثری از باد ندید

و مادر مهربان طبیعت همه چیز را دریغ کرد حتی باران را

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

کاسه

نشست  خاطره ات  به  چشم مهتاب ،  امشب         

شکست   کاسه  صبرم   به  دست باد  ، امشب

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

رفته بودی

بال هایت در آسمان ذهن من گشوده می شود

و تو در حباب هستی ، اشک هایت را به پای گل های نسترن می ریزی

من به بدرقه چشم هایت آمده بودم

ولی تو با بدرقه دست هایم رفته بودی

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

ابر

ابر سپید و کوچک من در آسمان آبی چشم هایش کودکانه بازی می کرد

و او هیچوقت این را جدی نگرفت

و نمی دانست ابر من  چقدر گونه هایش را زیبا کرده است

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

قلم

در زمستانی سرد و تاریک

شکست قلم در انگشتانم

و سرم پشت پنجره نشسته است

منتظرم تا سپیده بدمد تا روشن بنویسم

اما من در نروژ هستم

در جزائر لوفون

شش ماه شب و شش ماه روز

کاش ماه می در سوئد می بودم

در یکی از زیباترین سرزمین های این دنیا

آنوقت من و قلمم زیبا می شدیم هر دو با هم

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

امشب

باز  امشب  آسمان  آبی  شده است

باز  امشب  تکه هایم  حجم  بارانی  شده  است

باز  امشب  اشک  برگ  بر  ساقه  ریخت

باز  امشب  دست هایم  داغ  ،  طوفانی  شده است

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

پدر

 و کبوتر در بام

و که آواز غمش کرد سیاه آن آوار

بوی آن تربت پاک لای پرهای سپید دل آب و که لالایی خواند

و سیاه آن جامه و سفید آن ابرو

دست من بوی تنهایی آن لاله رخ دشت خدا را می داد

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه


جای پای باد

وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
بایگانی