*این شعر زیبا در مورد شهر زیبای بیرجند سروده شده است*
باز بود
درب چوبی قدیمی و جلا یافته
و فضا پر بود از عطر درخت
کُلون آشنا
قفل قدیمی و سنگین
و دست های سرد من که بر پوست گرم درب بوسه میزند
زیر درختان عَنّاب
شمال خنک کوه باقِران
آفتاب مهربان کویر
خاک سرخ سرزمین من
و کیسه وصله داررنگی دل من
و سنگریزه هایی که با دستهایی کوچک در کیسه آرام می گرفت
و صدای خدا در بالای آسیاب دِه
و پدربزرگ زندگی ام که در بستر رُود کودکی ام آرمیده بود
«استاد غلامحسین عشقی موحد»
دیدگاهها (۲)
mahdi
۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۰۱
علی تاجیک
۰۶ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۱
شعر زیبایی هست
من با اجازتون با نام شما در وبلاگم قرار دادم
http://alitajikphoto.mihanblog.com