و کبوتر در بام
و که آواز غمش کرد سیاه آن آوار
بوی آن تربت پاک لای پرهای سپید دل آب و که لالایی خواند
و سیاه آن جامه و سفید آن ابرو
دست من بوی تنهایی آن لاله رخ دشت خدا را می داد
و کبوتر در بام
و که آواز غمش کرد سیاه آن آوار
بوی آن تربت پاک لای پرهای سپید دل آب و که لالایی خواند
و سیاه آن جامه و سفید آن ابرو
دست من بوی تنهایی آن لاله رخ دشت خدا را می داد
وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.