۱۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

سال تحصیلی جدید

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

خویش

 دور افتاده ام ز نگاه مست خویش 

ارباب سلسله بند خیال خویش

معطوف گشته ام به نگاه مست باد

  آرام به ساحل ویرانگر نگاه خویش

سلطان زند نعره که بنگر صدای باد 

چشمی  به چشم سیاه بیقرار سال خویش

صادق نبوده ام به راز دل برای یاد

شاید تلنگری زند حباب بنام خویش

صبرم بسوخت در و دیوار خاک داد

بیداد از این عقوبتم در غبار خویش

شمع جوانی  همیشه روشن ز چشم خدای راد

شاید شودستاره ای   قوی به کائنات خویش

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

کتاب

تصویر یک مداد بر برگ سبز درخت جوانی ام افتاده است

غوغای homework  و  quiz در سینی چای مادرم گم می شود

و شتاب برای پایانی خام و باز نمودن پنجره ی چه کنم ها. وای ها.اگرها .چراها........

تا اینکه خودم را خالی پیدا کردم با مویی سپید در جاده ای خالی و بی همراه

دیگر کناب های کتابخانه ام برایم آواز نمی خوانند

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

چکامه ها

چکامه هایی سربلند

در تزیین سبد خاطرات

چه کوتاه سروده می شوند

و سکوت آوازهای سبز جویبار

آبی و پرتلاطم

چقدر بلند شنیده و

چقدر تلخ خوانده می شوند

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

پاک

صورتش باز فرو ریخت به دروازه شهر

و فقط چشم به این دنیا داشت

پاک بود چون گل زنبق در خاک

قاصد شادی و اندوه زمین بر ما بود

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

باران

قلم در دستان سرد و لاغر روزگار شکست

و خروس رنگارنگ آبادی از بلندای بادگیر به هوا برخاست و در ابرها گم شد

چشمان کم سوی فرشته دیگر اثری از باد ندید

و مادر مهربان طبیعت همه چیز را دریغ کرد حتی باران را

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

کاسه

نشست  خاطره ات  به  چشم مهتاب ،  امشب         

شکست   کاسه  صبرم   به  دست باد  ، امشب

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

رفته بودی

بال هایت در آسمان ذهن من گشوده می شود

و تو در حباب هستی ، اشک هایت را به پای گل های نسترن می ریزی

من به بدرقه چشم هایت آمده بودم

ولی تو با بدرقه دست هایم رفته بودی

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

ابر

ابر سپید و کوچک من در آسمان آبی چشم هایش کودکانه بازی می کرد

و او هیچوقت این را جدی نگرفت

و نمی دانست ابر من  چقدر گونه هایش را زیبا کرده است

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

قلم

در زمستانی سرد و تاریک

شکست قلم در انگشتانم

و سرم پشت پنجره نشسته است

منتظرم تا سپیده بدمد تا روشن بنویسم

اما من در نروژ هستم

در جزائر لوفون

شش ماه شب و شش ماه روز

کاش ماه می در سوئد می بودم

در یکی از زیباترین سرزمین های این دنیا

آنوقت من و قلمم زیبا می شدیم هر دو با هم

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه


جای پای باد

وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
بایگانی