خویش

خویش

 دور افتاده ام ز نگاه مست خویش 

ارباب سلسله بند خیال خویش

معطوف گشته ام به نگاه مست باد

  آرام به ساحل ویرانگر نگاه خویش

سلطان زند نعره که بنگر صدای باد 

چشمی  به چشم سیاه بیقرار سال خویش

صادق نبوده ام به راز دل برای یاد

شاید تلنگری زند حباب بنام خویش

صبرم بسوخت در و دیوار خاک داد

بیداد از این عقوبتم در غبار خویش

شمع جوانی  همیشه روشن ز چشم خدای راد

شاید شودستاره ای   قوی به کائنات خویش                                      

۱ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

جای پای باد

وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
بایگانی