قبرم
تقدیم به پدربزگ های عزیزم
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند و دلش تر شد و رفت
روز میلاد همانروز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
آدمی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
«ناشناخته»
دست هایم
تقدیم به پدربزرگ های عزیزم
دست تقدیر فروریخت به آب
کاسه صبر همه در هیمنه آتش سوخت
خاک قبرت همه در چادر مادر پیداست
گل نیلوفر آبی همه در اشکت سوخت
من ندیدم رخ ماهت و نهادی بر خاک
دست هایم همه در داغ پدر ، چون شمع سوخت
صبح فردا که بیاید خورشید همه از سمت خدا
راز تنهایی بابا همه در ریشه و این قلبم سوخت
وفات
تقدیم به پدربزرگ های عزیزم
مهتاب در سینه سیاه آسمان محو شد
پدر بزرگ من تا ابد در افق ایستاده است
چشم های کم سویش زخمی است بر روح من
و هوشیاری دنیایی اش با ستاره ها به کائنات رفت
تا بدرخشد خورشید هفت آسمان از قبر تنگ و تاریکش
می دانم در بهشت آن دو برادر با هم در آرامش ابدی اند
من کنون ترانه های کودکی ام را بدون پدربزرگ هایم خواهم خواند
و خاطره عزیزترین مهربانی هایشان را تا ابد بر پیشانی دارم
وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.
کلمات کلیدی
پربیننده ترین مطالب
بایگانی
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- آبان ۱۳۹۹ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱)
- تیر ۱۳۹۸ (۱)
- خرداد ۱۳۹۸ (۳)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱)
- خرداد ۱۳۹۷ (۱)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۳)
- مهر ۱۳۹۶ (۲)
- شهریور ۱۳۹۶ (۶)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱۰)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۵)
- فروردين ۱۳۹۶ (۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۷)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- دی ۱۳۹۵ (۱۵)
- آذر ۱۳۹۵ (۱)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷)
- مرداد ۱۳۹۵ (۳)
- تیر ۱۳۹۵ (۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۳)
- آذر ۱۳۹۴ (۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱۸)
- مرداد ۱۳۹۴ (۴)
- تیر ۱۳۹۴ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲)