تقدیم به پدربزگ های عزیزم
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند و دلش تر شد و رفت
روز میلاد همانروز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
آدمی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
«ناشناخته»
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.