« تقدیم به استادانم جنابان پروفسور کلهر و مرحوم پروفسور مکاری و پروفسور رهنورد و پروفسور معاونی و پروفسور نورچشم و مرحوم پروفسور طاهری »
آسمان در شیراز
همه همسایه من
خوابگاه در تپه
و اتاقی کوچک
که همش پاکی و بی آلایش بود
چهار جوان، دانشجو
رشته ای سخت و نفس گیر
همه در برق و شیراز
همه در فلکه ساعت و نمازی
استادان همه چون برگ درخت
مهربانتر ز پدر
عالم و دانشمند
همه با فهم و کمال
خاضع و غیرتمند
همه در دانش خود یک نامدار
مردمانی همه با شعر و ادب
زندگانی همه در مضرب عشق
باغ ها بود ارم
و نفس هاست در آن حافظ و سعدی
خواجو ی کرمانی
اکبر آباد
و نفس هاست در آن شهد به دروازه قرآن
خانه ها در هفت تن
همه محبوب و شاد
مهرداد بود و امیر
محمد و شهرام بود
و علی با عباس
و همش دفتر و کاغذ و قلم
می کشید باز سرک سوتک دلتنگی باد همه در پنجره ها
و مینی بوس به صف در ارم و پنج هزار
زندگی شاد و پر از مهتاب بود
جعفر آقا، دکه
یاد ایام عزیزی که در آن بود بخیر
دست های ساکت
سال ها ست که د ست ها ی ساکت پدرم
کتاب دل ما را می گشا ید
بو سه می زنیم بر ابروان شبنمی اش
و پدر م با چشمانی به زلا لی آفتا ب لبخند می زند
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.