عقربه های خمیده ساعت پیر
و عرق سرد بر پیشانی او
و سالها بود که زمان شاداب از ساعت سبقت می گرفت
آیا زمان در دست های کودک آب زنده خواهد ماند
و بر شاخه نازک و رنگین درخت صنوبر
شاید پرنده سبکبال درایت دمی بر آن شاخه افسون شده بنشیند
و آواز طلوع را بر دشت درو شده و زرد بخواند ، شاید
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.