۳۱ مرداد ۱۳۹۵ ، ۲۰:۰۴
علی عشقی موحد
پدرم
کفش های خاکی پدرم دم درب منتظر دست های من هستند تا پاکشان کنم و واکس بزنم، پاهای پدرم درد شدید دارد و انگشتان او سیاه شدهاند.
ولی دست های پیر مادرم مرا به آغوش پدر می دهد تا گریه هایم کم شود . من هنوز به عصای پدرم تکیه دارم. پدرم بخاری نفتی را روشن می کند تا گرم شوم. ولی چه کنم که روح من از فراق او همیشه سرد است،پنجره ها را می بندم.
وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.
کلمات کلیدی
پربیننده ترین مطالب
بایگانی
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- آبان ۱۳۹۹ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱)
- تیر ۱۳۹۸ (۱)
- خرداد ۱۳۹۸ (۳)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱)
- خرداد ۱۳۹۷ (۱)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۳)
- مهر ۱۳۹۶ (۲)
- شهریور ۱۳۹۶ (۶)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱۰)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۵)
- فروردين ۱۳۹۶ (۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۷)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- دی ۱۳۹۵ (۱۵)
- آذر ۱۳۹۵ (۱)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷)
- مرداد ۱۳۹۵ (۳)
- تیر ۱۳۹۵ (۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۳)
- آذر ۱۳۹۴ (۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱۸)
- مرداد ۱۳۹۴ (۴)
- تیر ۱۳۹۴ (۳۰)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲)