۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

پدرم

کفش های خاکی پدرم دم درب منتظر دست های من هستند تا پاکشان کنم و واکس بزنم، پاهای پدرم درد شدید دارد و انگشتان او سیاه شده‌اند.
 ولی دست های پیر مادرم مرا به آغوش پدر می دهد تا گریه هایم کم شود . من هنوز به عصای پدرم تکیه دارم. پدرم بخاری نفتی را روشن می کند تا گرم شوم. ولی چه کنم که روح من از فراق او همیشه سرد است،پنجره ها را می بندم.

۱ ۰ ۰ دیدگاه

کوکب خانم

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

حسنک کجایی؟

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه


جای پای باد

وبلاگ جای پای باد | آرامش نگاه
ما نگاهی دیگر به کتب فارسی دهه های پیش و نیز اشکالی متفاوت از نثر و شعرهای نو، خواهیم داشت.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
بایگانی